گفتگو با شيطان

تنهای تنها .ساکت ساکت . غمگین غمگین

شاید این جمعه بیاید....شاید

 

به شیطان گفتم: لعنت بر شیطان! لبخند زد.

پرسیدم: چرا می خندی؟

 

پاسخ داد: از حماقت تو خنده ام می گیرد

 

پرسیدم: مگر چه كرده ام؟

گفت: مرا لعنت می كنی در حالی كه هیچ بدی در حق

تو نكرده ام

 

با تعجب پرسیدم: پس چرا زمین می خورم؟!

جواب داد: نفس تو مانند اسبی است كه آن را رام نكرده

ای. نفس تو هنوز وحشی است؛ تو را زمین می زند.

 

پرسیدم: پس تو چه كاره ای؟

پاسخ داد: هر وقت سواری آموختی، برای رم دادن اسب

تو خواهم آمد؛ فعلاً برو سواری بیاموز



نظرات شما عزیزان:

pari tohi
ساعت17:19---17 فروردين 1390
سلام دوست خوبم وب خشملی داری

به منم اگه دوست داری سر بزن

منتظرم دوست خوبم
پاسخ:سلام دوست عزيز وبت باز نمي شه دوباره آدرستو بده


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





+نوشته شده در چهار شنبه 17 فروردين 1390برچسب:,ساعت15:30توسط محمد | |